loading...

یک عدد گل گـــلاب گزارش می دهد...!

۹ روز دیگه دومین سالگرد ازدواج من و حمیدرضاست❤ دوسال گذشت.. کی باورش میشه؟ دوسال پیش من ک حمید چقدر آتیشمون تند بود و فکر میکردیم عشقمون همینطوری تند و تیز باقی...

بازدید : 907
چهارشنبه 9 ارديبهشت 1399 زمان : 12:21
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

یک عدد گل گـــلاب گزارش می دهد...!

۹ روز دیگه دومین سالگرد ازدواج من و حمیدرضاست❤

دوسال گذشت.. کی باورش میشه؟

دوسال پیش من ک حمید چقدر آتیشمون تند بود و فکر میکردیم عشقمون همینطوری تند و تیز باقی میمونه.

الان بعد از دوسال عمق عشق مون بیشتر شده.

هنوزم که هنوزه وقتی نگاش میکنم حالم خوب میشه. وقتی خوابیدنش رو میبنم به این فکر میکنم که چقدر دوسش دارم. هنوزم که هنوزم حمید وقتی میخواد بخوابه دستش رو میندازه دورم و پاش رو هم میندازه رو کمرم.

هنوزم وقتی بغلم میکنه سرمو میچسبونم به قلبش احساس خوشبختی میکنم. آرامش میگیرم.

باورم نمیشه دو سال پیش اینقدر با سختی زیاد بهم رسیدیم. وقتایی که یواشکی میرفتیم باهم بیرون❤

---------------------------------

الان بابا و حمید و سینا پای منقل نشستن دارن شیشلیک و جوجه و برگ درست میکنن.

من هر دو دقیقه یکبار میرم رو ایوون ، دستبرد میزنم به غذا‌ها میام. فالل خوابه. فاطمه از حموم اومده بیرون غر غر میکنه میگه به منم سر منقلی بدییییییییین و سینا هم براش یک بال کبابی میبره. مامان دارن نماز میخونن و بابا هم دارن به داماد‌ها تعارف میکنن که تا داغه بردارین همین الان بخورین. حمید میگه دست شما درد نکنه ممنون. من میگم بابا جون اگه حمید نمیخوره بدین سهمشو به من

الان حمید اومد تو آشپزخونه صدام میزنه سنبل خانم گوشی رو جمع کن دیگع وقت ناهاره.

مامان یک لباس قرمز قتطی لباس‌های سفید انداختن تو ماشین لباس شویی.. همه لباس‌ها صورتی شده😆

نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 0

آمار سایت
  • کل مطالب : 6
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 7
  • بازدید کننده امروز : 4
  • باردید دیروز : 0
  • بازدید کننده دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 8
  • بازدید ماه : 8
  • بازدید سال : 314
  • بازدید کلی : 18994
  • کدهای اختصاصی